• وبلاگ : چرک نويس
  • يادداشت : حجاب برتر
  • نظرات : 1 خصوصي ، 17 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + علي آلياني 

    سلام خدمت برادر حسيني و بقيه دوستان

    تظاهر و تحکم

    هيچ از اين منظر به شهر و ديار خود، به کوي و برزن، و جماعت ريز و درشتي که شهر را از خود انباشته اند نگريسته ايد؟ منظورم منظر «تظاهر» است.

    تظاهر همان ظاهرسازي است، طلب و تمناي ظهور ونمايش، برون فکني ويژه اي که تمام قد فراروي خودداري، رازداري و گاه حيا و خويشتن داري مي ايستد. نمايش بي محاباي داشته ها و دارايي ها که بر خلق روزگار فخر مي فروشند، بزرگ مي نمايند و نفس تيزتک را در کالبد کوچک هزاران پير و جوان به مسابقه و مجادله اي بزرگ فرامي خوانند.

    شهر، نمايشگاه تظاهر بزرگ است و خانه ها و آدم ها که جملگي چونان تابلوهايي برکشيده اين همه را به نمايش مي گذارند. کوچه ها، خانه ها و جمله آنچه در گستره شهر قابل شناسايي است جلوه اين تمنا را در خود و با خود در پيش چشم و دل هر رهگذر قرار مي دهند. به زبان ديگر، شهر و کوي و برزن، محل ظهور تمام قد اين واقعه است.

    شايد بتوان همين تعبير و تعريف را براي «شهر»، آن هم در عصري که من و شما در آن زندگي مي کنيم ارائه کرد: «محل ظهور تظاهر».

    ساختمان ها و ابنيه در رقابتي سخت و سنگين بر يکديگر فخر مي فروشند، قد و قواره، بلندي و شکوه و رنگ و سيماي خود و در حقيقت «صاحبان خود» را به نمايش مي گذارند و برقدر خود مي افزايند.

    هر ساختمان و آسمان خراشي، نحوي خودنمايي و حرص سيري ناپذير صاحبانش براي تظاهر است. محلي براي ظهور تظاهر.

    تابلوها و ويترينها جملگي رنگ و بويي را در فضا مي پراکنند تا در رقابتي بي پايان طبع تظاهرطلب و چشم سيري ناپذير آينده و رونده را بيارايند چونان که اطعمه و اشربه و البسه ها نيز بر ميدان اين تظاهر مي افزايند.

    آينده و رونده، مسير آمد و شد و غرقه نمايش، از هر وسيله اي، کلامي و پيشه اي ابزاري براي تظاهر مي سازند.

    آنان آموخته اند تا خود را، جسم وجان را و زبان و چشم و گوش را و همه داشته هاي آشکار و نهان را ابزار تظاهر کنند. شهر، انباشته از آينده ها و رونده هايي است که از صبح علي الطلوع خود را مي نمايانند. دميدن خورشيد چونان زنگي است که آغاز اين مسابقه بزرگ را اعلام مي کند و همه آنچه را در کوي و برزن قد کشيده به ياري مي طلبد. همه از يک جنس اند، از جنس شهر و کوي، از جنس مغازه ها، تابلوها، ماشين ها و آدم ها که جملگي غرقه تظاهرند. گويا اين همه باطن انسان عصري را به نمايش مي گذارد که بر مدار تظاهر مي چرخد. همه چيز و همه کس ذيل تظاهر قابل تعريف است.

    رسانه ها نيز از همين جنس اند، بر همين مدارند. در پشت هر يک غولي خود را پيراسته است. غولي که در جامه دانايي، دينداري، علم، هنر، قدرت و امثال اينها خود را به نمايش مي گذارد. نه براي علم وهنر و دينداري که براي نمايش و تظاهر. وجه غالب، نمايش دانايي است و نه دانايي. وجه غالب، نمايش هنر و تنومندي است و نه هنرمندي.